هالیوود و واشنگتن، با وجود یک قاره فاصله، همیشه با هم ارتباط داشته اند. در نخستین سال های قرن بیستم، وقتی صحبت از مسائل آدم بزرگ ها- مثل سیاست- به میان می آمد، مقامات حکومتی همیشه از صنعت سینمای نوپا انتظار داشتند که فقط « دیده » شود و«صدایش » در نیاید. در سال1915 ، حکمی که از سوی دادستانی کل ایالات متحده صادر شد، حق آزادی بیان را در مورد فیلم ها،منکر شد. این ممنوعیت که تا سال1948 ادامه داشت توسط روسای غالبا یهودی استودیوها نیز که نمی خواستند سر و صدایی در یک جامعة اساسا ضد یهود ایجاد کنند، مورد اعتراض قرار نگرفت. در تمامی سال های دهة 1920 و1930 و در پی انقلابی کمونیستی در خارج از کشور و بحران اقتصادی در داخل، هالیوود سرش را پائین انداخته بود و مسوولانه، خدمت اش را انجام می داد. در سال1921 صاحبان کمپانی های سینمایی بیانیه ای به تصویب رساندند که بر اساس آن از پخش صفحه یا داستان هایی که طی آن مقامات دولتی، قانون گذاران، ارتش آمریکا، نیروی دریایی یا سایر مقامات دولتی، مسخره یا تحقیر می شوند، جلوگیری می شد. مثلا صحنة جمعیتی که در فیلم چرخ و فلک واشنگتن (جیمز کروز،1932) جلوی کنگره جمع شده اند و سیاستمداری را اذیت می کنند، خطرناک تشخیص داده شد و بنابراین حذف گردید. از طرف دیگر، در همان سال ها، استودیوها جلوی پخش فیلم هایی را که امکان داشت بر نتیجة انتخابات تاثیر بگذارند، می گرفتند و پذیرفتند از ترس «پائین آوردن شان و اعتبار» مقام ریاست جمهوری از بازیگران شبیه اش استفاده نکنند.وقتی در اواخر دهة 1930 فرانکین.د.روزولت (یا در واقع کاخ سفید) به این نتیجه رسید که جنگ با ژاپن و آلمان، غیر قابل اجتناب است، به کمک هالیوود نیاز داشت تا مردم «انزوا طلب» آمریکا را مجاب کند که مجبورند وارد جنگ شوند؛ به همین منظور و برای به دست آوردن دل استودیوها، در سال 1940 دیوان عالی کشور، قانون ضد « تراست» اش را که استودیوها را از داشتن سینماهای زنجیره ای شان محروم می کرد، پس گرفت. همکاری هالیوود که جلب شد، در همان سال قبل از حملة ژاپنی ها به پرل هاربر، چهل فیلم سینمایی ساخته شد که آمادگی نظامی را تبلیغ می کرد، حال آن که یک سال قبل ترش هیچ خبری از این گونه فیلم ها نبود. در واقع، تولیدات هالیوودی آن قد جنگ طلبانه شدند که مجلس سنا- که حکم ترمزی برای تندروی های کاخ سفید را دارد- تحقیقاتی را آغاز کرد تا معلوم شود آیا استودیوها عامدانه خیال دارند ملت را به سوی جنگ سوق دهند یا خیر. جنگ با «متحدین»، ناگزیر تاثیر شگرفی بر صنعت سینمای آمریکا گذاشت. البته با این تفاوت که بر خلاف اتحاد آلمان/ایتالیا/ ژاپن، پیوند بین هالیوود و واشنگتن در نهایت، به واسطة وقوع بعضی اتفاقات محکم شد. هالیوود- همان طور که در دوران جنگ جهانی اول چنین کرده بود- عملا خود را در خدمت برطرف کردن نیازهای دولت گذاشت. ستاره های سینما به فروش « اوراق قرضه» جنگ کمک می کردند و فیلم های بلند، کوتاه، آگهی، فیلم های آموزشی و خبری بی شماری ساخته شدند که همگی مردم را فرا می خواندند که خود را برای جنگی طولانی آماده سازند. روزولت علنا اعلام می کرد که نمی خواهد هیچ سانسوری بر هالیوود تحمیل شود ولی به طور محرمانه بر « اداره فیلم های سینمایی» نظارت داشت که کارش بررسی فیلمنامه ها و ارائه « توصیه » هایی به کمپانی های سینمایی بود. در سال1943 این اداره تعطیل شد ولی جای خود را به « ادارة ممیزی» داد که «توصیه» های آن یکی را به«دستور» تبدیل کرد. فیلم های جنگی مثل جزیره بیداری(1942) و مقصد توکیو(1943) بر تنوع فرهنگی دموکراسی آمریکایی و کارآیی « کارهای گروهی » تاکید داشت و فیلم های دیگر مثل کازابلانکا(1942) و باتان(1943) به نیاز بر ایثار و از خود گذشتگی تاکید می کردند. با این حال فیلم هایی نیز بودند که تصویری اهریمنی از دشمن ارائه می دادند: مثل سری فیلم های مستند فرانک کاپرا تحت عنوان چرا می جنگیم؟ یا فیلم های دیگری که کمپانی «وارنر» ساخت و در آنها تصویر زشتی از ژاپنی ها به بیننده منتقل می شد؛ البته هالیوود هم مسئله ای برایش نبود که فرمانبردار واشنگتن شده است. هالیوود هم به همان اندازه واشنگتن می خواست که فاشیسم مقهور شود و سینمای آمریکای زمان جنگ هم با آن تولیدات ملی- میهنی اش، نود میلیون مشتری هفتگی داشت که محصولات اش را هورت می کشیدند. کسب و کار حسابی بر وفق مراد بود. به محض اتمام جنگ جهانی دوم، « جنگ سرد» شروع شد و دوباره از هالیوود خواسته شد که میهن پرستی خود را اثبات کند؛ ولی این بار زورکی. در آغاز دهة 1950 دیوان عالی کشور سرانجام، کمپانی های سینمایی را مجبور کرد از خیر سینماهای زنجیره ای شان بگذرند و تنور « کمسیون فعالیت های ضد آمریکایی» سناتور مک کارتی- که پستوها را به دنبال کمونیست ها می گشت و به پای میز محاکمه می کشاند- به شدت داغ بود. روی هم رفته، نام 500 نویسنده، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده در « فهرست سیاه» قرار گرفت و تازه در همین حال و فضای پارانویایی و در بحبوحة بحران اقتصادی صنعت سینما بود که دست اندرکاران هالیوودی دریافتند که یک ارباب دیگر هم دارند که باید به او پاسخگو باشند: «ارتش».